بخش اول
جامعه ایران طی قرن اخیر به دلایل گوناگونی چون افزایش ارتباطات میان فرهنگی، رشد فزاینده علم، تغییرات پی در پی پارادیمهای جهانی، دگرگونی در عرصه حاکمیت داخلی، افزایش سطح دسترسی به اطلاعات و ... دستخوش تغییرات فرهنگی گسترده ای شده است.
ما در این مقاله قصد داریم با رویکرد مسئله شناسی به کشف علل و عوامل این تغییرات فرهنگی بپردازیم. طبیعی است که در این رویکرد باید به تغییرات منفی پرداخت و واکاوی تغییرات فرهنگی مثبت ایران موضوع این مقاله نیست.
تحلیل جامعه شناختی موضوع نشان می دهد که 4 تغییر اساسی و زیربنایی در ایران رخ داده است. مواردی که البته باعث ایجاد تغییرات دیگری اما در ابعاد کوچکتر و روبنایی تر شده اند. در ادامه به بررسی این موارد می پردازیم:
1. افزایش سطح انتظار از زندگی
افزایش شکاف میان انتظار از زندگی و واقعیت شاید مهمترین تغییر فرهنگی در جامعه ایران باشد. موضوعی که خود را در انتظار از «کار و درآمد»، «خانواده و ازدواج» و «امور رفاهی» شامل مسکن، تفریح و اوقات فراغت و وسایل و امکانات زندگی نشان می دهد. این افزایش شکاف در حالی رخ داده که رشد امکانات اقتصادی در ایران در مقایسه با 40 سال گذشته چشمگیر بوده است. مقایسه وضعیت ایران با بسیاری از کشورهای پیشرفته جهان هم نشان می دهد که در برخی موارد همچون مسکن وضعیت ایرانیان به مراتب بهتر است. به نظر می رسد که در این زمینه عوامل شناختی و روانی نقش پررنگتری نسبت به عوامل اقتصادی و مادی ایفا کرده اند که در ادامه بدان می پردازیم:
یکی از علل اصلی وقوع این پدیده، افزایش سطح دسترسی به اطلاعات زندگی مردم اروپا، امریکا و کشورهای حاشیه خلیج فارس و قیاس خود با آنها است. مقایسه ای که به دلایل اقصادی و جمعیتی چندان دقیق نیست. مردم امریکا و اروپا طی دهه های متمادی کار و تلاش کرده اند و ثمره آن را در رشد اقتصادی کشورشان دیده اند. از طرفی این کشورها با استعمار و استثمار سایر ملل در جایگاههای اقتصادی برتری قرار گرفته اند. افزایش سطح رفاه مردم کشورهای حاشیه خلیج فارس چون قطر، کویت و امارات هم به دلیل درآمد بالای نفتی و جمعیت پایین این کشورها است. طبیعی است که با توزیع ثروت حاصل از نفت و دیگر درآمدهای این کشورها سهم بالایی به افراد تعلق می گیرد. بنابراین به نظر می رسد مقایسه ایران با اروپا، امریکا و کشورهای کوچک حاشیه خلیج فارسی مبنای منطقی ندارد.
روحیه بلند پروازانه ملت ایران به دلیل تاریخ با شکوه امپراطوری و پیشرفتهای علمی و اقتصادی بازه زمانی بعد از اسلام تا قاجار علت دیگری است که سطح انتظارات مردم را بالا نگه می دارد. موضوعی که شعارهای آرمان خواهانه انقلاب اسلامی هم به آن دامنه زده است. در حالیکه باید به مردم توضیح داده می شد که این اهداف، بلندمدت است و برای رسیدن به آن باید سالها تلاش و مجاهدت کرد.
«تغییر نگاه به جایگاه دنیا و رابطه آن با جهان آخرت» علت دیگری است که می توان در این زمینه مطرح کرد. موضوعی که به دلیل تغییر یا تضعیف اعتقادات دینی و رشد نگاه مادی انگارانه و سکولار غرب، به کشور ما هم تسری پیدا کرده است. افزایش انتظارات از دنیا و جایگاه آن در حالی رخ داده است که در نگاه دینی، دنیا محل زرع و زحمت است و آخرت محل برداشت. بنابراین باید از دنیا به اندازه جایگاه آن انتظار داشت تا سرخوردگیهای ناشی از نرسیدن به آرزوها کاهش پیدا کند.
فقر سواد رسانه ای نیز علت مهم دیگری است که باید به آن بپردازیم. کمبود آموزش در زمینه استفاده از شبکه های اجتماعی و طی نشدن دوره آشنایی مردم با این فناوری باعث شده تا مخاطب در برابر لحظات خوش زندگی دیگران که از طریق این شبکه ها در معرض دید قرار گرفته بی سلاح باشد و آن را با زندگی خود مقایسه کند.
همچنین تقابل رسانه ای با جمهوری اسلامی باعث شده تا دوقطبی «ایران سیاه- غرب طلایی» بیش از گذشته شکل بگیرد. بازنمایی منفی از ایران به دلیل حرکت علیه منافع غرب و بازنمایی مثبت از غرب با ترسیم جامعه ای بی عیب و نقص دو اقدام مهم رسانه ها با استفاده از فقر سواد رسانه ای در ایران است.
2. تغییر رویکرد به جنسیت
دومین تغییر فرهنگی نمایان در جامعه ایرانی تغییر نگاه نسبت به زنانگی و مردانگی است که افزایش قدرت و اختیارات بانوان و افزایش میزان انتظار از آنها را در پی داشته است. نگاهی که همچنین باعث محدود شدن قدرت و اختیارات مردان شده و در نهایت نسبت قدرت در خانواده، محیط کار و جامعه را دستخوش تغییر کرده است.
موضوعی که ریشه در افزایش قدرت زنان در سراسر دنیا دارد و در دهکده جهانی امروزی ایران هم از این تغییرات بی نصیب نبوده است. رشد جوامع بشری به علاوه پیشرفت در علم و فناوری، نگاه تحقیرآمیز و بالا به پایین نسبت به زنان را تغییر داده است. افزایش سطح تخصص و تحصیلات هم منجر به افزایش مسئولیتهای شغلی بانوان شده است. افزایش کمیت و کیفیت گروهها و گرایشهای فمینیستی هم علت تغییر رویکرد نسبت به جنسیت است که همگی که ریشه در تاریخ مناسبات میان زن و مرد در خانواده و جامعه دارند.